عاشقانه های آرش و فریبا


سلام عشقم....

 

    قبل از اینکه نام قشنگت را بر روی کاغذ ثبت کنم و قبل از اینکه در وصف مهربانیت سخن بر زبان آورم و از تو تعریف کنم و قبل از اینکه سوگند وفاداری بنگارم، با عرض ارادت به تو سلام می کنم:

    سلام به پرستوی از قفس آزاد شده ام، به شقایق دشت عشق در دنیای بی کران محبتم. سلام به عشق همیشه جاودانم و به کسی که مرا همنشین آفتاب کرد و هم سخن ستاره و مثنوی سحر را با زمزمه ی جویبار سرود...

    سلامی از پشت دیوارهای بلند تنهایی و از ته خاطرات دوستی، از گلزار شادی ها و سلامی از پشت یک کاغذ، از پشت یک شیشه، به بلندی یک فریاد و به امید رسیدن به یار. می خواهم از صمیم قلب، از فاصله های دور و نزدیک همراه من باشی. می خواهم باز مثل همیشه به چشمان پرفروغت بنگرم، می خواهم بدانی چون ماهی که بی اختیار به آب دریا احتیاج دارد، به تو محتاجم...

 

 

    سلامی که با آن تورا یافتم و معنی آسمان ها را فهمیدم، تورا یافتم عشق را فهمیدم، تورا یافتم محبت را فهمیدم. همچو قلب شقایق تپیدی و خون گل را به گردش درآوردی محبوب من... بیا در کویر عطش بی کسی ها و در زیر غبار نامردی ها و در این وادی پر خار غرور، نردبانی از صداقت بسازیم تا زنده بمانیم، بیا به آشنایی ها  سوگند یاد کنیم که با یکدیگر مهربان باشیم... لحظه ها رفتنی اند و یادها ماندنی، پس بیا از لحظه های رفتنی یادهایی بسازیم تا ابد ماندنی...

 

    شقایق قلبم آشفته تر از همیشه به لبخند نسیم بی اعتنایی می کند... به یاد تو...

    بیا، بیا تا من و تو شهر لاشخورها را بگذرانیم و از این دیار برویم، آن جا که ساعت را نمی فروشند و بر عدد انگشت نمی نهند. آن جا که نفس به شمار نیاید و از ازل تا ابد یک نفس بیش نباشد.. تا تو من باشی و... من تو ....

 

 

   دوستی و محبت به گونه ای است که قلبم از وجودش عاجز مانده و هرچه در این زمینه بکوشم باز هم نخواهم توانست آن را، آن طور که هست توصیف کنم. لحظه آشنایی آن قدر ارزش بخش و فراموش نشدنی است که در آن لحظه حس می کنم تمامی وجودم برای در آغوش کشیدن یار آماده هست...

 

 

    تو در سکوت خود، نغمه عشق را با صدای رسابه گوش من رساندی، آن روز آغاز عشق ما بود. پیوند دو دل مشتاق بود. آن روز لبخند های تو و نگاه های پر معنی تو، مرا از زنجیر غم و محنت آزاد کرد و صفحه ای زیبا را به کتاب زندگیم اضافه کرد تا نقش حیات مشترکمان را در آسمان ثبت کند و در آن روز امید و عشق تو روشنی بخش زندگی تیره و تار من شد و تو با محبت پاک و صادقانه خود به خانه دلم قدم نهادی و کلبه تاریک دلم را روشن ساختی.

 

    من در لطافت گلبرگ های عشق، در زلالی آب چشمه مهربانی، در پاکی صداقت و عشق بلبل، در سوزش بال پروانه ها و در بوی گل های یاس، وجودت را حس می کنم. من در قلب مهربان گل سرخ و در چمن زار سبز قلب هایمان، در کوچه های پر پیچ و خم زندگی، در بهترین و شیرین ترین لحظات عمر، سنگینی قدم هایت را حس می کنم. تمام کوچه های ذهنم را چراغانی می کنم و در پشت پنجره احساس، در انتظارت می مانم...

 

 


 

عکس های زیبا از طبیعت

در این پست زیباترین عکسهای طبیعت را گذاشتم... حتما ببینید و نظر یادتون نره..



ادامه مطلب
 

داستان عاشقانه سری اول

در این پست چند تا داستان گذاشتم.

بقیه داستان ها هم  گذاشتم تو پست بعدی.

 

 



ادامه مطلب
 

داستان عاشقانه سری دوم

 

در این پست ادامه داستان ها رو گذاشتم.

لطفا نظر یادتون نره

 



ادامه مطلب

سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,

|
 

به خاطر تو...

 

به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم

به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم

به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم

به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم

به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید

به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را چون نهری گوارا نوشید

به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت

به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم

به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

 

 

عزیزم...

عشق را در تو  ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن 

وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم

 

من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر

وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

 

من بهار را به خاطر شکوفه هایش

زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را

 به خاطر تو دوست دارم

 

اجازه هست که عشقتو، تو کوچه ها داد بزنم؟
روپشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟
اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟
ماه و ستاره رو بازم فدای چشمونت کنم؟
اجازه هست که خنده هات قلبمو از جا بکنه؟
بهت بگم عاشقتم، دوست دارم یه عالمه
اجازه هست نگاهتو، تو خاطرم قاب بکنم؟
چشمی که بدخواهمونه، به خاطرت خواب بکنم؟
اجازه فریادبزنم:تو قلبمی تا به ابد؟
بدون اگه رسوا بشم به خاطرت خوبه، نه بد!
اجازه هست دریا باشم، کویر رو پیمونه کنم؟
توصدف دلم بشی، من تو دلت خونه کنم؟
اجازه هست....؟؟

 

مهربونم،

         نازنینم، بهترینم.

                    عشقم، امیدم، جونم.

                                        با توام ، با تو، دنیای من.

میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و

نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟!

ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم.

میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم.

 کنارت،

         همراهت

                          هم قدم

                            و هم نفس با نفس کشیدنت.

میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم.

میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم.

کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم.

مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم.

گفتم، هزار بار دیگه هم میگم:

دوستت دارم... دوستت دارم... دوستت دارم... دوستت دارم فریبا . . . تا هر زمان که زنده باشم.

 

 


 

حرف های دلم... تقدیم به عشقم

  تو این پست میخوام حرف های دلم رو بزنم. 

حرفهای این قلب عاشقم که تقدیم میکنم به عشقم

 

 

 



ادامه مطلب

پنج شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,

|
 

می خوام بگم...

 
 
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..
می خوام بگم تو دنیای منی ..
می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..
می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!
می خوام بگم شدی مجنون عشقم …
می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !
می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …
می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..
می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!
می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم ..
می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …
می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!
می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!
میخوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم
می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!
می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!
 
                      
 

وقتي کسي تو را
عاشقانـــــــه
دوست دارد؛
شيوه ي بيــان اســم تـو
در صداي او متفاوت است!
... و تــــو ...
مي داني
که نامت
در لبهـاي من ايمن است

 

 

 

 برای تویی که عشقم هستی می نویسم

برای تویی که یادت پر کرده تنهایی هایم را
برای تویی که وجودم عشق توست
برای تویی که احساسم تمام احساس توست
برای تویی که تمام وجودم در وجودت غرق گشته
برای تویی که چشمانم همیشه منتظر آمدن است
برای تویی که مرا جذب قلب پاک خود کردی
برای تویی که همه ی وجودم را محو وجود خود کردی
برای تویی که قلبت پـاک است
برای تویی که در عشق، قـلبت چه بی باک است
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است
برای تویی که عاشقانه دوستت دارم
و برای تویی که بی حد و مرز دوستت دارم..
 

 

 


 

دوستت دارم

 
زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم
 
نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود
 
زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود
 
زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود
 
زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود
 
زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود
زیباترین هدیه عمرم محبت تو بود
 
زیباترین تنهاییم گریه برای تو بود
 
زیباترین اعترافم عشق تو بود
 
 
دوست دارم
 
یگانه معبود هستی ام، تو را دوست می دارم
تو را به خاطر وجودت، دوست می دارم
تو را به خاطر اینکه وجودم ز توست، دوست می دارم
تو را به خاطر سروریت، دوست می دارم
عشق من تو را به خاطر عظمتت دوست می دارم
تو را دوست می دارم چون فقط تو لایق دوست داشتنی و بس...
تو را با تمام وجود دوست می دارم
آنگاه که حس می کنم معبودی چون تو دارم تو را دوست می دارم
تو را در همه ی لحظات دوست می دارم
تو را آنگاه که صدایت می کنم و حتم دارم که می شنوی، دوست می دارم
تو را به خاطر حضورت در قلبم، تو را به خاطر آرامشت، دوست می دارم
تو را چون تویی و هیچ همتایی نداری، دوست می دارم

 

دستانت را که دور گردنم حلقه می کنی ،
یا وقتی که مرا در میان بازوانت جای می دهی ..
انگار تمام دنیا مال من می شود !
مثل یک قصه عاشقانه ،
زندگی من از حضور عطر نفسهایت دگرگون می شود ..
نگاهم را به نگاهت می دوزم ،
دستانت بی اختیار صورتم را لمس می کند ..
حسی شیرین میان رگهای تنم موج می زند ،
همان لحظه چشمهایم را می بندم ..
دلم می خواهد سرم را بر روی شانه ات بگذارم ،
یا که خودم را در آغوشت بیندازم
و تو مثل همیشه مرا عاشقانه لمس کنی ،
یا که مثل یک کودک مرا به خوابی شیرین دعوت کنی ..
اینها همه که گفتم رویا نیست!
رویایی که هرگز نمی توانم حتی در خواب هم به آن برسم ،
بی تو بودن هیچ گاه در ذهن و قلبم جاری نیست .
زیرا باورم شده هر کجا که باشم ،
تو با من قدم برمیداری، شانه به شانه ام .
می خندی همراه خنده هایم ،
و من مست می شوم از این همه با تو بودن ام

 


 


ای عشقم... بدان که وجودت شکوفه های عشق را بر دل من می رویاند. بدان که تو بهاری، تو خورشیدی، تو عشقی، تو همه زندگی و حیاتی،.. ما با چشم خود بزرگی عشق را،زیبایی محبت را و با هم بودن را دیدیم و آموختیم و یکی شدیم و لحظات باهم بودن را دلرباتر ساختیم... روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی... با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی ...همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل... ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست... ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت... میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت... هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی... همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم... همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم... حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند... چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را... گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است... همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است، چقدر قلبت زیباست… چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو... تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر... میخوانمت تا دلم آرام بماند...

نازترین عکسهای ایرانی

 

 

آرش و فریبا

 

بهمن 1391
دی 1391

 

عکس های زیبا از طبیعت
داستان عاشقانه سری اول
داستان عاشقانه سری دوم
به خاطر تو...
حرف های دلم... تقدیم به عشقم
می خوام بگم...
دوستت دارم
سلام عشقم....

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه های آرش و فریبا و آدرس arashvafariba.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دوست داري شب عروسيت به عروس رويايي بشي؟پس كليك كن
ساعت رومیزی ایینه ای
رقص نور لیزری موزیک

 

حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
شوری سنج اکواریوم
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 14341
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت




.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->